جدول جو
جدول جو

معنی سترده شدن - جستجوی لغت در جدول جو

سترده شدن
(چِ رَ / رِ شُ دَ)
تراشیده شدن. پاک شدن
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(کَ دَ)
منبسط شدن. پهن شدن. انتشار یافتن. تعمیم یافتن. افاضه شدن بطور عموم:
فضل تو بر همه شعرا گستریده شد
گسترده باد بر تو رضای اله تو.
فرخی
لغت نامه دهخدا
(دَ بَ تَ)
یخ زدن. منجمد شدن. فسردن:
فسرده شد آن آبهای روان
که آمد سوی برکۀ خسروان.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(دُ گُ سَسْ تَ)
در فشار قرار گرفتن. افشرده شدن، منجمد شدن و سخت شدن:
کعبه پس از تو زمزم خونین گریست ز اشک
زمزم فشرده شد، چو حجر کز تو بازماند.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(گَ تَ)
متمرد شدن. (دستوراللغه). مراده. (دهار) (تاج المصادر بیهقی). تمرد. (زوزنی)
لغت نامه دهخدا
(وَ دَ)
رجوع به ترغده شود
لغت نامه دهخدا
(رَ / رِ مَ دَ)
توصیف گردیدن
لغت نامه دهخدا
(گَ شُدَ)
منتشر شدن. افتراش. اسباط. انبساط. انطحاح. طحو. (منتهی الارب) :
چنین آگهی دارم از راستان
که در مصر گسترده شد داستان.
شمسی (یوسف و زلیخا).
- گسترده شدن دست، فرمانروا شدن. تسلط یافتن. مستولی شدن. حاکم شدن:
از آن پس که گسترده شد دست شاه
سراسر جهان شد ورا نیکخواه.
فردوسی.
رجوع به گسترده گردیدن شود.
، پهن. منبسط:
چنین داد پاسخ که مندیش از این
نه گسترده از بهر من شد زمین.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
تصویری از گسترده شدن
تصویر گسترده شدن
منتشر شدن، افتراش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مسترد شدن
تصویر مسترد شدن
پس داده شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گسترده شدن
تصویر گسترده شدن
((~. شُ دَ))
منتشر شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گسترده شدن
تصویر گسترده شدن
انبساط
فرهنگ واژه فارسی سره
عقیم شدن، نازا شدن، ناتوان شدن، استریل شدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از گسترده شدن
تصویر گسترده شدن
انتشر
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از گسترده شدن
تصویر گسترده شدن
Sprawl
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از گسترده شدن
تصویر گسترده شدن
s'étendre
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از گسترده شدن
تصویر گسترده شدن
zich verspreiden
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از گسترده شدن
تصویر گسترده شدن
espalhar-se
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از گسترده شدن
تصویر گسترده شدن
sich ausbreiten
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از گسترده شدن
تصویر گسترده شدن
rozprzestrzeniać się
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از گسترده شدن
تصویر گسترده شدن
разрастаться
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از گسترده شدن
تصویر گسترده شدن
поширюватися
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از گسترده شدن
تصویر گسترده شدن
extenderse
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از گسترده شدن
تصویر گسترده شدن
پھیلنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از گسترده شدن
تصویر گسترده شدن
फैलना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از گسترده شدن
تصویر گسترده شدن
ছড়িয়ে পড়া
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از گسترده شدن
تصویر گسترده شدن
แพร่กระจาย
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از گسترده شدن
تصویر گسترده شدن
kupanuka
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از گسترده شدن
تصویر گسترده شدن
広がる
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از گسترده شدن
تصویر گسترده شدن
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از گسترده شدن
تصویر گسترده شدن
espandersi
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از گسترده شدن
تصویر گسترده شدن
퍼지다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از گسترده شدن
تصویر گسترده شدن
merembet
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از گسترده شدن
تصویر گسترده شدن
להתפשט
دیکشنری فارسی به عبری